مروری بر آنچه بر یک باستانشناس ایرانی گذشت؛
دکتر کامیار عبدی، باستانشناس برجسته ایرانی پس از هشت سال کشمکش بیحاصل با دستگاه بیمار و معلول باستانشناسی کشور برای همیشه ایران را ترک کرد.
باستانشناسی مانند بسیاری از دیگر علوم، علمی غربی است و باستانشناسانی که در ایران به کار مشغول اند در حقیقت ترجمه علمی را فرامیگیرند که سالها قبل، غربیها آن را طراحی و تدوین کردهاند. در این بین، عدهای هستند که برای فراگیری علم دست اول و بروز باستانشناسی به فرنگ سفر میکنند. گروهی به فرانسه، آلمان، ژاپن و برخی نیز به آمریکا میروند که مانند بسیاری رشتههای دیگر حرف اول را در علوم میزند. اینان رنج غربت و تحصیل به زبان بیگانه را بر خود هموار میکنند تا هنگام بازگشت به وطن بتوانند بهتر و اصولیتر درباره ایران باستان پژوهش و نتایج پژوهشهای خود را به دیگر باستانشناسان و مردم کشورشان عرضه کنند.
دکتر کامیار عبدی که بود؟
از بین تمام این افراد کامیار عبدی کسی بود که سالها در دانشگاههای شیکاگو و میشیگان درس خواند و باستانشناسی روز را فراگرفت و پس از اتمام تحصیل و اخذ مدرک دکتری باستانشناسی، چند سال نیز در دانشگاههای آمریکا تدریس کرد و سرانجام هشت سال پیش به ایران بازگشت تا آنچه را از غربیها یاد گرفته بود برای خدمت به وطنش به کار گیرد و به دیگر باستانشناسان جوان یاد دهد. اما آمدن او همانا و کارشکنیها و سنگاندازیها همان.
عبدی را که چندین و چند کتاب علمی نوشته یا ترجمه کرده و در مجلههای معتبر جهانی مقاله دارد و از طرفی مدرک دکتری باستانشناسی خود را با گرایش انسانشناسی از مهمترین گروه آموزشی این رشته در آمریکا تحت نظر عدهای از برجستهترین باستانشناسان جهان گرفته بود و بسیاری سادهلوحانه دل بسته بودند که وی قرار است باستانشناسی ایران را متحول کند، هیچ یک از دانشگاههای کشور به استخدام در نیاوردند، اما او در تمام سالهایی که در ایران بود به صورت حقالتدریسی در دانشگاههای مختلف به انتقال تجارب و علم خود به جوانان پرداخت. اما آنچه بیش از بلاتکیفی، نداشتن شغلی ثابت و فشارهای مالی عبدی را میآزرد، تحقق نیافتن دلیل اصلی آمدنش به ایران، یعنی فعالیتهای میدانی باستانشناسی بود. او به ایران آمده بود تا بررسی و کاوش کند، اما در تمام طول هشت سالی که در کشور بود، به ندرت به او اجازه این کار را دادند. این در حالی بود که مدتی است محوطههای ارزشمند باستانی ایرانزمین به دست عدهای نورچشمی نورسیده سپرده شده که بدون صلاحیت علمی یا تجربه کافی صرفا با ارتباطات به آسانی مجوز کاوش و بودجههای هنگفت دریافت میکنند، اما بازده کارشان برای باستانشناسی ایران نزدیک به هیچ است.
زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد...
عبدی در تمام طول دولت احمدینژاد که کمر به نابودی باستانشناسی ایران بسته بود به دلیل انتقادهای تند و تیزی که به عملکرد سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری ابراز میداشت، به قول خودش «ممنوع الکلنگ» بود و در دولت یازدهم نیز به دلیل انحصارطلبی برخی مسئولان و کارکنان پژوهشکده باستانشناسی باز هم در انزوا ماند. در این مدت، او درباره بیبرنامگی و سردرگمی باستانشناسی ایران بارها به رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و مدیر پژوهشکده باستانشناسی گلایه کرد که طبیعتا به سخنان دلسوزانه عبدی وقعی ننهادند و او را به حاشیه راندند. او در نهایت به معاونت میراث فرهنگی سازمان میراث پیشنهاد کرد بدون دستمزد در محوطه باستانی موسوم به معبد آناهیتا در کنگاور کار کند و آن را سروسامان دهد و در آن پژوهش کند، اما به سنت مرسوم در دستگاههای اداری ایران وی را آنقدر سر دواندند که عطای کار را به لقایش بخشید.
در همین حال، مدام از دانشگاههای گوناگون آمریکا از دکتر عبدی، در مقام یکی از آخرین متخصصان رشته رو به انقراض باستانشناسی ایران درخواست میشد تا برای تدریس و پژوهش به آنجا برود، اما علاقه او به وطن مانع از مهاجرتش میشد. او تمام تلاشش را کرد تا بعدها پیش وجدان خویش آسوده باشد و خود را سرزنش نکند که اگر فلان کار را کرده بود میتوانست در ایران بماند و کار کند.
سرانجام عرصه چنان تنگ شد که پس از هشت سال سرخوردگی و اذیت و آزار مستقیم و غیرمستقیم که به سلامت جسمانی و روحی-روانی او آسیبهای جبرانناپذیری وارد کرد، در آخرین روزهای مرداد، عبدی با دلی شکسته، جسمی رنجور و روحی آزرده ایران را ترک کرد. او اینک قرار است در یکی از دانشگاههای آمریکا تدریس کند و از ماه سپتامبر نیز در یکی از محوطههای باستانی مکزیک کاوش میکند، گرچه تمام هوش و حواسش نزد ایران است.
چرا چنین شد؟
اما چرا جامعه باستانشناسی ایران، عبدی را که از معدود متخصصان باستانشناسی ایران در سطح بینالمللی است از دست داد؟
چرا سیستم معیوب اداری ایران، با باندبازی و انحصارطلبی و کارشکنیها و تنگنظریهای بینظیر اجازه میدهند امثال عبدی ایران را با نومیدی و دلشکستگی ترک کنند؟
در زمانی که فرار مغزها از مشکلات عمده کشور است، آیا نباید از سازمان میراث فرهنگی، بهخصوص پژوهشکده باستانشناسی پرسید که چرا نخواستند زمینه را فراهم کنند تا افرادی مانند عبدی، علیرغم تمام خصوصیات اخلاقی فردی و رویکردشان نسبت به نحوه درست انجام کارها، حتی صرفا به دلیل دانش و تجربهشان هم شده بتوانند در ایران مانده و کار کنند؟
دکتر کامیار عبدی نمونه خوبی است که چگونه دستگاه بیمار باستانشناسی ایران (چه در حوزه اداری، آموزشی یا پژوهشی) افراد توانا و منتقدی چون عبدی را که قصد دارند باستانشناسی ایران را اصلاح و بهروز کنند برنمیتابد و به بهانههای مختلف پس میزند تا در نبود آنان در کمای خود فرورفته و آسوده از دست و نظر و زبان افرادی مانند عبدی به روشهای عقب مانده و خارج از رده خود و بدون هیچگونه برنامهریزی و هدف پژوهشی به خاکبازیهای بیهوده خود و از همین رهگذر به اتلاف پول بیزبان این آب و خاک و تخریب آثار باستانی ایران ادامه دهد؟
آیا بر همگان واضح و عیان و بدیهی نیست که نخبهکشی در باستانشناسی ایران سرانجام به اضمحلال آن منتهی خواهد شد؟
تاریخ : یادداشت ثابت - پنج شنبه 95/6/12 | 3:29 عصر | نویسنده : آیدا پاشایی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.